۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

من پر از وسوسه های رفتنم!

چقد خوبه که تو هستی،
چه خوبه با تو شبگردی...!!!
* عنوان: قسمتی از ترانه "باور کن" گوگوش.
این روزها همش با خودم زمزمه اش می کنم! - ماهی چشمه ی کهنه ، هوای تازه دریایی می خواد! دل من دریاییه، چشمه زندونه برام،
چکه چکه های آب مرثیه خونه برام...
*** نمیدونم چرا این عکسُ انتخاب کردم! اخه هیچ ربطی به هیچ چی نداره! نه به حال و هوای من نه به اون چیزی که نوشتم! صرفا جهت همین طوری گذاشتمش!!!!
**خبر رسید که نام ترانه رو اشتباه نوشتم! بگذارید به پای حواس پرتی های شبانه ام!!!!
*امشب فهمیدم چقدر باید بیشتر قدر تمام لحظه های این شب ها را بدونم! شب هایی که شاید تا چند وقت دیگه فقط خاطره ایی از اون ها توی ذهنم بمونه و هیچ وقت تکرار نشن!
***

۸ نظر:

  1. ماهی چشمه کهنه هوای تازه دریائی میخواد
    ...

    پاسخحذف
  2. ضمنا ترانه کمکم کنه نه باور کن

    البته هر دو ترانه عالین و انتخاب شایسته ای کردین که سپاس

    پاسخحذف
  3. گوگوش گوش نمیکنم !
    اما پستاتون قصه دار همیشه

    پاسخحذف
  4. به اقای خسروی بزرگوار:

    همینی که هست! اصلانشم !

    دو ترانه زیباست!

    پاسخحذف
  5. به اقای سهرابی بزرگوار:

    منظورتون غصه بود یا قصه؟!

    این پست اصلا قصه(غصه) دار نبود!!! البته از نظر خودمم!

    پاسخحذف
  6. غصه
    اینم از شاهکارای املایی من
    :)
    نمیدونم شایدم نداره غصه از خودم بوده

    پاسخحذف
  7. با آقاي سهرابي موافقم، چرا اينهمه غصه يا قصه داري؟
    پيشنهادي كه به آفاي خسروي دادم رو مي خواي به تو هم بدم؟ اينكه همگي خودمون رو از پنجره 409 بندازيم پايين.
    نظر خوبيه ها كلاً از همه چي راحت ميشيم
    :)

    پاسخحذف
  8. به مینای عزیزم:

    ای بابا! غصه کجا بود! با کلی ذوق نوشتم این پستّ!هاهاها! نه غم داشت نه غصه! البته قصه زیاد داره ها!

    ولی خب اگه شما دوست داری حرفی نیست! همه با هم از پنجره 409 میریم پایین، با پای خودمون!هاهاها! ک . خ!

    سپاس از حضورت بانو...

    پاسخحذف