۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

غرور حوصله ام را چنین خراب مکن!



پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمری است در هوای تو می سوزم و خوشم!



* " گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد" !
...


۲۵ نظر:

  1. شمع مي سوزد و پروانه به دورش نگران
    ما که می سوزیم و پروانه نداریم چه کنیم

    پاسخ دادنحذف
  2. شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت
    گفت ای عاشق ديوانه فراموش شوی
    سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
    گفت طولی نکشد تو نيز خاموش شوی

    پاسخ دادنحذف
  3. جواب من نداد آن شوخ و میداند که شمع آخر به خاموشی زسر وامیکند پروانه ی خود را

    پاسخ دادنحذف
  4. عشق یکرنگی تقاضا میکند این روشن است ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را

    پاسخ دادنحذف
  5. سرزنش هرگز مکن در عاشقی پروانه را صحبت از عقل و خرد جانا مکن دیوانه را

    پاسخ دادنحذف
  6. سوخت پروانه اگر . زاتش جانانه بسوخت شمع را بود چه بر سر؟ که چو پروانه بسوخت؟

    پاسخ دادنحذف
  7. حالت سوخته را سوخته دل داند وبس شمع دانست که جان کندن پروانه ز چیست

    پاسخ دادنحذف
  8. عشق آتش بود و خانه خرابی دارد پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست

    پاسخ دادنحذف
  9. طریق عشق زپروانه میتوان آموخت که سوخت جان عزیزو خموش رفت و گذشت

    پاسخ دادنحذف
  10. ز خون ناحق پروانه شمع چون میسوخت به گریه گفت که عاشق کشی گنه دارد

    پاسخ دادنحذف
  11. پروانه زمشتاقی . بر شمع فکند آتش آری دل مشتاقان سوز و شرری دارد

    پاسخ دادنحذف
  12. دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر برد

    پاسخ دادنحذف
  13. ای دل این عمر که چون باد صبا میگذرد مگذران بی می و مطرب که خدا میگذرد

    پاسخ دادنحذف
  14. در شب هجر تو شرمنده ی احسانم کرد دیده . از بس گهر اشک به دامانم کرد
    سرگذشت شب هجران تو گفتم باشمع آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

    پاسخ دادنحذف
  15. وفای شمع را نازم که بعداز سوختن . هردم به سر خاکستری در ماتم پروانه میریزد

    پاسخ دادنحذف
  16. شمع رخسار تورا آفت جان ساخته اند جان صد دل شده . پروانه ی آن ساخته اند

    پاسخ دادنحذف
  17. آتش آن نیست که بر شعله ی او خندد شمع آتش آنست که در خرمن پروانه زدند

    پاسخ دادنحذف
  18. گر شمع را زشعله رهائیست آرزو آتش چرا به خرمن پروانه میزنند

    پاسخ دادنحذف
  19. پروانه عاشقست که پروا نمیکند هر عاقلی ز آتش سوزان حذر کند

    پاسخ دادنحذف
  20. خواستم سوز دل خویش بگویم باشمع داشت او خود به زبان . آنچه مرا در دل بود

    پاسخ دادنحذف
  21. تازه بازم بلدم تو این سایته هم کلی دیگه داره اما خب چون صاحب بلاگ فحش میده دیگه بقیشو نمیزارم

    پاسخ دادنحذف
  22. بهله این هم روشیه برای زیاد کردن کامنت های یه بلاگ.

    گلستان بدم خدمتتون؟!!

    البته شخصا با دیوان شمس بیشتر حال می کنم

    پاسخ دادنحذف
  23. شعر استاد فاضل رو یاد آورد
    بر من به چشم کشت عشقت نظر کن
    پروانه های مرده با هم فرق دارند !
    پروانه از بی تابی شمع که میسوزه نه به خاط گرمای شعلش !

    پاسخ دادنحذف
  24. تو قاب شب خط می کشم به قلب فردا می زنم

    پاسخ دادنحذف
  25. سلام گلم

    كي دل سنگ نو را آه به هم مي ريزد؟!

    دلمان گرفت اما انگار كه هيچ كس...

    پاسخ دادنحذف