۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

خیالم می گفت:

در کوچه های دور، کنارت قدم زدم!

۱۰ نظر:

  1. خب کنار اتوبان همت بود بعدشم تاکسی اشتباهی سوارمون کرد مجانی بردمون یادته؟

    تازشششششششششمممممممممممم اولللللللللللللللللل

    پسسسسسسسسسسسسس هوراااااااااااااااااااااااا

    پاسخحذف
  2. خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود ...

    اگر دل طاقت داشت و نمی ترکید
    اگر جان می تونست و در نمی یومد
    اگر چشم می تونست و کور نمیشد
    اگر پا می تونست و سست نمی شد
    اگر دست می تونست و نمی سوخت
    و هزاران اگر دیگه

    اونوقت -حتی تو خیال- می شد قدم زد آن هم کنار یار ...

    ای دریغ!

    پاسخحذف
  3. به گلی عزیزم:

    هاهاها! وای اره! یادته دختره یخ دربهتشمون رو گرفت و در رفت!هاهاها

    هاهاها

    خیلی خوشحالم کردیم اومدی سرزدی:) کلی ذوقیدم!

    فدای تو...

    پاسخحذف
  4. به اقای خسروی بزرگوار:

    دریغ...!


    سپاس از حضورتان

    پاسخحذف
  5. به اقای رحمانی گرامی:

    هاهاها! سلامت باشین!

    سپاس از حضورتان

    پاسخحذف
  6. اي پيكرت شكوفه و شبنم، نيامدي

    در خواب هاي روشن من هم ، نيامدي



    يك باره پر كشيدي و گم گشتي از نظر

    اي مرغ خسته پر! به وداعم، نيامدي



    اي دامنت سپيد! كجا رفته اي كجا؟

    در فصل ياس و نرگس و مريم، نيامدي



    حواي قصه هاي غم انگيز عشق من!

    اي بهترين بهانه ي آدم! نيامدي

    پاسخحذف
  7. به مینای عزیزم:


    "در خواب هاي روشن من هم ، نيامدي"

    زیبا بود. ممنون از تو و امیر عبدی عزیز.

    فدای تو...

    پاسخحذف
  8. یاد شعر فروغ افتادم
    مرا ببر امید دلنواز من ..

    پاسخحذف
  9. به آقای سهرابی گرامی:

    اخی! زیبابود!

    رفتم خوندمش.

    سپاس از حضورتان

    پاسخحذف