۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

می خوانم از چشمان تو، حتی اگر تو نشنوی!

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم ده به نگاهی که زبان من و توست!
شب مضحکی است، حرفا از گلو بیرون نیامده، شنیده می شوند!!!
پ.ن:
*روز زیبایی بود؛ لحظه لحظه اش بر خاطر این ذهن نشست!خواستم از امروز و زیبایی اش بنویسم ، اما نشد!!!
* شعر زیرعکس: قسمتی از سروده ی استاد ابتهاج

۸ نظر:

  1. روز زیبایی بود واقعا
    شب عجیبی هم هست ...

    پاسخحذف
  2. به اقای خسروی گرامی:

    زیبا بود،
    عجیب هست!...

    سپاس از حضورتان.

    پاسخحذف
  3. مه روزا قشنگن اما فقط بعضیاشون بلد میشن
    همه روزاتون بلد باشه !

    پاسخحذف
  4. من كفشدوزك مي خوام...
    هاهاهاها

    چه عكس نازي

    پاسخحذف
  5. ...
    :(

    چه عكس نازي گذاشتي!
    خوشمان آمد!
    :)

    پاسخحذف
  6. به آقای سهرابی گرامی:

    سپاس:)

    فقط این بلد یعنی چی اونوقت؟!!هاهاها

    پاسخحذف
  7. به مینای عزیزم:

    هاهاها! چشم بانو! میخرم برات! اصلا برات فیل میخرم!خوبه؟!!هاهاها

    پاسخحذف
  8. به پری عزیزم:

    معنی این سه نقطه هاتو می فهمم پری!

    اخی! اره خیلی نازن! خودمان هم خوشمان امد!هاهاها

    پاسخحذف