۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا!



خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
به خدا کم غصه ی نیست، چند روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هر دوتاشون
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
!
پ.ن:
* امروز قرار بود بعد از مدت ها جمعی از عزیزترین دوستان قدیمی رو ببنم که ... نشد!
نه به دیشب و کلی ذوق های من ُ شیرینی لحظه های انتظارش برای امروز!
نه به امشب و بی ذوقی منُ از دست دادن فرصت دیدن دوستان! طعم تلخی داره لحظه های امشب!!!!
* شعر از مریم حیدرزاده است!
×× وقتی چاره ای جز خندیدن نیست، میخندم!!!


۱۳ نظر:

  1. دیدن دوستان قدیمی واقعا عالیه و روحیه بخش خاصه اگه دوستانش از اون آدم های باحال و صمیمی و شفاف باشن تو این قحطی آدم ها؛ امشب با بچه های دوره 85 دور هم جمع بودیم جای عده ای خالی بود اما خب همون 8 نفری هم که بودن یه دنیا ارزش داشتن ...

    عالی بود و خب وقتی دوستان رو میبینی، وقتی از موفقیت های همدیگه خوشحال میشیم بی هیچ چشمداشتی بی هیچ حس حسادتی ....

    ایشالا شمام بتونی به زودی زود دوستان قدیمیتونو ببینین و این احساس رو تجربه کنین

    پاسخحذف
  2. به اقای خسروی بزرگوار:

    دقیقا همیمن طوره!

    امیدوارم! اگه این طلسم بشکنه!

    ممنون از شما.

    پاسخحذف
  3. دیشب برای من هم لحظات سختی بود...
    بازم به تئاتر نرسیدم ، یعنی دیر رسیدم...
    بعد اومدم خونه و پشت در موندم...
    یه مدتیم هست بدجوری دارم انتظار می کشم...اما نمیاد...

    آخ از این انتظار...

    دوستای قدیمی...خوش به حالتون...
    یا رفتن آمریکا یا می خوان برن آمریکا...
    یا وقتی باهاشون صحبت می کنم از آمریکا حرف می زنن...

    خوبه که گنج به این بزرگی دارید...
    موید و سربلند باشید!

    پاسخحذف
  4. این دختره هم دوستاشو دیده اینقد ذوق کرده؟
    چقد شبیه بچگیای خودته

    بخند گلم بخند گه خنده علاج هر دردیه
    حالا دوستاتم میبینی به زودی
    خودم پیشبینی کردم

    هههههههه

    پاسخحذف
  5. غم ها رو تو اردو گذاشتیم و اومدیم

    پاسخحذف
  6. خودم طلسم و میشکنم رفیق

    (-:

    پاسخحذف
  7. سلام
    خوب شد شعر رو نخوندم، خیلی حال کردم با حسم که بهم گفت این شعرو نخون، چون وقتی اسم مثلا شاعرشو دیدم کلی الان خوشحالم
    اما
    چه دختر با ادبیه خیلی ازش لذت بردم کاشکی...
    دوستان قدیمی اونم با معرفتهاش مثل قالی دست باف ایرانی می میونن، هرچه ازش می گذره ارزششون بیشتر میشه و خوشگل تر میشن

    پاسخحذف
  8. سلام زینبی

    داشتم وبلاگ آقای خسرویو ورق میزدم یاد خاطره ها میفتادم یاد دفتر خاطراتی که هدیه یکی از نزدیکانم تو دو تا سفر پیش بود افتادم چند صفحه ایش حدوادا 30 40 تاییش ماله توا فقط به خاطره تو رفتم سراغش از 24 مهر دیگه سراغ اون دفتر نرفته بودم عمق اینکه چقدر دل تنگتم و فهمیدم

    عمق اینکه شاید خیلی زمانها فقط نگات کردم اینکه خیلی وقتا دعا کردم کاش بودی چراشو نمیدونما فقط میدونم بینهایت تز بینهایت دوست دارم

    این روزها هربار که ساعتمو دستم میکنم به همتون سلام میکنم و خیلی وقتا میشینم تو گوی مهربونیتونو با خاطرات کم اما بی نشیر با شما بودن میچرخم
    چقدر عالیه داشتنتون
    چقدر دلم میخواد چیزایی که ایران برات نوشتم برسونم به دستت

    چقدر دلم میهواد بشینم ته توی غم چشاتو در آرم
    چقدر دلم میخواد دوبار بغلت کنم
    چقدر دلم میخواد پیشم باشی اما از ترس دل تنگی نیگات نکنم

    چقدر دلم میخواد بشینیم باهم حرف بزنیم
    چقدر دلم میخواد همتو تا میلاد پیاده بریم
    چقدر دلم میخواد وسط همت به تاکسی بگیم سر همت بعد اشتباه سوارمون کنه و ازمون پول نگیره ماهم کلی بخندیم

    چقدر بودنتو دوست دارم

    هر روزی که بیدار میشم به یاد مهربونیاتون ساعتمو دستم میکنم دقیقه هامو با شماها میچرخم و چقدر خوبه که ازتون جدا شدنی نیستم

    دوست دارم عزیزم

    دلم برات قد تمام کهکشانهای بی ستاره تنگه

    پاسخحذف
  9. و ایضا آپ بشه بد نیستا

    پاسخحذف
  10. دلم یه ذره شده بود برات ولی...

    چی کار کردی که فیلتر شدی؟!
    طرف ما هم که نمی آی نکنه تو فیلتر کردی منو تو ذهنت؟

    پاسخحذف
  11. و سلامی دوباره
    سلامی در سال جدید میان این همه عید دیدنی های و شادی هایی که باید ساخت و شیرینیشان را مکید و لذت برد
    سال نوتون مبارک

    پاسخحذف